دیشب بود
شبی طولانی
آسمان پر از ستارهایی که کنار هم بودند و از هم دور
هر کدام خدایی آویزان در سیاهی شب!
و آسمان از کران تا کران
و شب ممتد بود!
و امیدی به روز٬ نه!
شاه پرهای خورشید کوتاه بودند
و ظلمت همه جا را پر کرده بود.
و من شب گرد همیشه ی کوچه های تنهایی!
و سایه ام نیز.
..............
.................
......................
و آن شب یلدا بود